راه حل پایان یافتن چنگ ها را، از هوش مصنوعی سوال شد! ولی چوابی نداشت لذا این مطلب را برای ایشان درج می کنیم، شاید مفید باشد: البته این سوال در طول تاریخ مطرح بوده، ولی همیشه بطور فانتزی به ان پاسخ داده شده. ولی باید دید که چگونه جنگ شروع می شود، تا به پایان دادن آن هم فکر کرد. از نظر کلی مهاجرت اساس جنگ ها است. یعنی انسان با توهم زندگی بهتر، به مناطق بکر یا دست نخورده می رود، ولی بعد می بیند که آماده سازی ان خیلی زحمت دارد، لذا دوباره میل به بازگشت پیدا می کند. اما این بار جای او پرشده و دیگران آن را تصاحب کرده اند! در این حالت چهار نوع تصمیم گیری وجود دارد: دو حالت به تصاحب کنند گان و دو موضوع به مهاجران مربوط می شود: تصمیم به ماندن یا صرف نظر کردن،
اگر هردو منصرف شوند یا یکی از انها منصرف شوند، جنگی اتفاق نمیافتد. و فقط در حالتی جنگ پیش میاید که هر دو تصمیم به ماندن دارند. در این حالت مهاجران نامشان می شود مهاجم و جنگ طلب و اشغالگر. مقیمان، یا انصار نام می گیرند(در صورت مجوز دادن) و درصورت راضی نشدن، بعنوان مدافع یا دفاع کننده.لذا احتمال جنگ به یک هشتم کاهش می یابد. به همین جهت میتوان راحت تشخیص داد که جنگی صورت می گیرد یا نه. واگر احتمال پیروز شدن یا پیروز نشدن را هم در نظر بگیریم به یک شانزدهم کاهش می یابد. و اگر فرسایشی بودن جنگ (مساوی بودن قدرت دو طرف) را به آن اضافه کنیم تا یک سی و دوم کاهش می یابد. لذا میتوان جنگ را پیش بینی و در مورد آن اتخاذ تصمیم کرد. یعنی جنگ کاملا قابل پیش بینی و نتایج آن هم مشخص است. مثلا قوم مغول، برای بازگشت به ایران از سالها پیش برنامه ریزی کرده بودند، سلاح و مهمات و نیرو جمع کرده و انها را آموزش داده بودند. ابتدا به خود جرات داده و تقاضای بازگشت داده و سه نفر را بعنوان تاجر به دربار خوارزمشاهیان می فرستند. ولی خوارزمشاهیان که خود نیز از ترکها بودند مقاومت می کنند. و حتی این سه نفر را به قتل میرسانند. لذا مغولها بهانه به دست اورده و تاکتیک جنگ را انتخاب کرده و شاه مجبور به فرار به جزیره ابسکون میشود که در انجا نیز کشته می شود. و مغولها بجای او به تخت می نشینند. مردم در مقابل آنها سه دسته می شوند: عده ای انها را متجاوز و غیر ایرانی دانسته با او در جنگ باقی می مانند: مانند شیخ حسن جوری، دسته دوم کسانی که می گویند آنها ایرانی و هم نژاد با سلسله غلامان ترک (خوارزمشاهیان و..)هستند و باید با انها همکاری کرد(مثل خواجه نصیر طوسی). عده ای نیز راه فرار را درپیش گرفته و درنقطه مقابل حملات مقابل به اروپا و سوریه و لبنان فرار می کنند. اغلب اینها دانشمندان و نویسندگان بودند که کتابهای خود را هم همراه بردند یا مثل سعدی حتی در انجا به تالیف کتاب گلستان و بوستان هم اقدام می کنند. سعدی که در حلب به کار گل مشغول بوده! می فرماید: در ان سال که ما را احوال خوش بود، ز هجرت 676بود! یعنی در سال 676 که مغولها پشت دروازه شیراز بودند، به ایشان در فرنگ خوش می گذشته. و فراری از جبهه بودن را به دیگران می اموخته. در زمان معاصر هم با اینکه جنگ اول و دوم جهانی ظاهرا در اروپا اتفاق می افتد و ایران بی طرف است ولی قصد همه آنها فتح تهران است. لذا پس از پیروزی(استالین و چرچیل و روزولت) به تهران آمده و تهران را پل پیروزی می نامند. و با خود مشورت می کنند که چه کنند دیکر جنگی نشود! یعنی مهاجران جدید جرات آمدن به تهران را پیدا نکنند. ابتدا ایران(تهران) را به سه قسمت مساوی بین خود تقسیم می کنند: شمال برای روسیه، جنوب برای انگلیس، وسط برای امریکا. و یک ایرانی بنام دکتر حکمت را مامور تاسیس سازمان حفاظت از مستعمرات می نمایند. ایشان هم منشور سازمان ملل متحد را می نویسد تا دوباره همه زیر نام ایران متحد شوند. اما مهاجم جدید(صهیونیزم) سرمی رسد،فلسطین و سازمان ملل را اشغال می کند.
Artificial intelligence
Artificial intelligence was asked the solution to the end of harps! But there was no answer, so we include this article for them, it might be useful: Of course, this question has been raised throughout history, but it has always been answered in a fantasy way. But one should see how the war starts, and think about ending it. In general, immigration is the basis of wars. That is, people go to pristine or untouched areas with the illusion of a better life, but then they see that it is very difficult to prepare them, so they want to return again. But this time his place has been filled and others have taken over it! In this case, there are four types of decisions: two cases are related to the possessors and two issues are related to the immigrants: the decision to stay or give up, if both of them give up or one of them gives up, there will be no war. And war only occurs when both decide to stay. In this case, the immigrants are called invaders, belligerents, and invaders. Residents, or Ansar, are named (if permission is given) and if they are not satisfied, they are called as defenders or defenders. Therefore, the probability of war is reduced to one eighth. For this reason, it is easy to determine whether a war is taking place or not. If we consider the probability of winning or not winning, it is reduced to one sixteenth. And if we add the erosiveness of the war (equal strength of both sides) it will decrease by one-thirty-second. Therefore, it is possible to predict the war and make a decision about it. This means that the war is completely predictable and its results are clear. For example, the Mongol people had planned to return to Iran years ago, they had collected weapons, ammunition and troops and trained them. First, they mustered up the courage and demanded to return, and sent three people as traders to the court of Khwarazmshahs. But the Khwarazmshahs, who were also Turks, resisted. And they even kill these three people. Therefore, the Mongols got an excuse and chose war tactics, and the Shah was forced to flee to Abskun Island, where he was also killed. And the Mongols sit on the throne instead of him. The people in front of them are divided into three groups: some consider them as aggressors and non-Iranians and remain in the war with him: like Sheikh Hassan Juri, the second group are those who say they are Iranians and of the same race as the Turkish slave dynasty (Khwarizmshahians and others). .) and we should cooperate with them (like Khwaja Nasir Tusi). Some people also take the escape route and flee to Europe, Syria, and Lebanon in the face of counter-attacks. Most of them were scientists and writers who took their books with them, or like Saadi, they even wrote Golestan and Bostan books there. Saadi, who was engaged in flower work in Aleppo! He says: In that year when we were in good condition, it was 676 Hijrah! That is, in 676, when the Mongols were behind the gates of Shiraz, they enjoyed Farang. And he taught others how to escape from the front. In modern times, even though World War I and World War II are apparently happening in Europe and Iran is neutral, the aim of all of them is to conquer Tehran. Therefore, after the victory (Stalin, Churchill and Roosevelt) came to Tehran and Tehran is called Victory Bridge. And they consult with each other about what to do to prevent another war! It means that new immigrants do not find the courage to come to Tehran. First, they divide Iran (Tehran) into three equal parts: North for Russia, South for England, Middle for America. And an Iranian named Dr. Hekmat is assigned to establish the Colony Protection Organization. He also writes the United Nations Charter so that everyone can unite again under the name of Iran. But the new invader (Zionism) arrives, occupies Palestine and the United Nations.